نگاه من،زندگی ما

این احساس من است از هزاران رویداد تلخ و شیرین که در جهان هستی ثبت می شود

نگاه من،زندگی ما

این احساس من است از هزاران رویداد تلخ و شیرین که در جهان هستی ثبت می شود

آقای معاون وزیر!راستش را بگویم یا حرفی بزنم که شما خوشتان بیاید؟

کنار یکی از غرفه های بیست و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران ایستاده بودم که با یکی از معاونین وزارت آموزش و پرورش روبرو شدم. آمده بود تا بازدیدی از نمایشگاه داشته باشد. مطابق معمول چند نفر هم او را همراهی می کردند.پژوهش و برنامه ریزی آموزشی حوزه کار ایشان بود.بعد از نگاهی که به غرفه انداخت ناگهان مرا خطاب قرار داد و پرسید: به نظر شما عروسک باربی فروش و طرفدار بیشتری دارد یا عروسک های دارا و سارا؟ گفتم: دوست دارید راستش را بگویم یا حرفی بزنم که شما خوشتان بیاید؟ خندید و گفت: راستش را بگویید بهتر است.من هم گفتم: باربی طرفداران بیشتری دارد. محصولات جانبی آن هم طرفدارانش فراوان تر است.بچه ها و کودکان عروسک های باربی را بیشتر ترجیح می دهند. این مثل آن است که شما بپرسید تلویزیون ما بیشتر طرفدار دارد یا شبکه های ماهواره ای. جوابش کاملا" مشخص است.بعد از این جمله بلافاصله حاج آقا عکس العمل نشان داد و گفت: ولی آمار ها می گوید که صدا و سیما بیشتر بیننده دارد. دوباره در جواب ایشان گفتم: آمار های رسمی با آنچه که مردم می گویند و به آن عمل می کنند تفاوت دارد. خیلی ها در خانه هایشان ماهواره دارند و شبکه های مختلف را تماشا می کنند اما در آمارها جایی ندارند.تنوع و گستردگی شبکه های ماهواره ای در هر حوزه ای غیر قابل انکار است. حالا چه بخواهیم و چه نخواهیم.

هنوز حرف های من و او تمام نشده بود که یکی از دست اندرکاران تولید اسباب بازی و سرگرمی کشور هم از راه رسید.من هم بلافاصله به معاون وزیر آموزش و پرورش گفتم: حاج آقا ایشان یکی از دست اندرکاران سرگرمی در کشور هستند. شما می توانید همان سوال مقایسه ای مربوط به عروسک های باربی و دارا و سارا را از ایشان هم بپرسید.حاج آقا همان سوال را دوباره پرسید و دقیقا" همان جواب را هم گرفت.بعد از آن پاسخ بود که من به حاج آقا گفتم: ملاحظه فرمودید که چقدر میان آمارها و واقعیت های اجتماع تفاوت هست؟ معاون وزیر بدون آن که چیزی بگوید از آن غرفه دور شد و رفت.

آری، مردم همیشه سراغ آن چیزی می روند که به آن علاقه دارند.پنهان باشد یا آشکار، علایق خود را بر می گزینند.ما زمانی می توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم که به نیازهای آدم ها پاسخ مناسب بدهیم.باید مطابق نیازهای روز مردم و به ویژه نسل جوان خوراک فرهنگی، هنری، علمی، ادبی، اجتماعی و ... ارائه کنیم. اگر جا بمانیم دیگران مطابق روش های خود پاسخگو خواهند.          بود 

شاید فردا مادر دیگری مهمان خانه سالمندان باشد

وقتی خبر انتقاد مراجع ازگرانی را در صفحات چند روزنامه خواند،ناگهان مثل یک بمب در وسط اتاق منفجر شد و با حرارت زیاد گفت:حالا ما مانده ایم با مادرمان چکار کنیم.هر سال همه بچه ها فکرهایمان را روی هم می گذاریم و پول اجاره خانه اش را هر طور شده جفت و جور می کنیم تا مادرمان بتواند در آن آپارتمان 50 – 60 متری زندگی کند. هنوز هیچی نشده صاحبخانه 120 هزار تومان برای دوره بعدی طلب کرده و گفته چون به پول نیاز دارم یا این مبلغ را هر ماه به کرایه اضافه می کنید و یا 4 میلیون به پول پیش خانه اضافه کنید. اگر هم میسر نیست سر موعد تخلیه کنید و بروید.

گفتم: مگر مجبور هستید همان خانه را اجاره کنید. سراغ یک خانه دیگر بروید.

خنده ای از روی ناراحتی کرد و گفت: هر کجا برویم همین است. تازه اینجا برای ما با این درآمد اندک بهترین بود. ما بچه ها هر سال پول روی هم می گذاریم تا مادرمان بتواند اجاره نشین باشد.

دوباره گفتم: خانه شما یا خواهرتان...

گفت: نه، صحبت آنجا را نکن. هر کدام از ما گرفتاری های خاص خودمان را داریم. همسر من ...

دوباره پرسیدم: حالا بالاخره می خواهید چکار کنید؟ اگر صاحبخانه کنار نیامد و پول مورد نظر هم جور نشد، آن وقت....

سرش را پایین انداخت و گفت:آسایشگاه سالمندان.شاید در شرایط فعلی بهترین گزینه باشد. اگر ناچار باشیم باید مادرم را به آنجا بسپاریم. ما همین الآن هم از مخارج زندگی خودمان کم کرده ایم. اگر پارسال در ماه یک بار گوشت می خریدیم حالا باید هر 45 روز یک بار گوشت بخوریم. بقیه موارد زندگی هم به همین نحو است.

متحیر مانده بودم چه راهکاری پیش پای او بگذارم. مردی که یکی از هنرمندان کشور ماست و بچه ها آثارش را بارها به تماشا نشسته اند. کسی که خودش پدر بزرگ است حالا در مورد مادرش به چنین تنگنایی رسیده است. راستی که چه کرده ایم با این اقتصاد بی نظیرمان.افزایش روزافزون آمار حوادث ارتباط مستقیمی با اوضاع و احوال مردم جامعه دارد.اگر فردا این مادر هم به جمع ساکنان خانه سالمندان اضافه شد تعجب نکنید.من پیشاپیش دلیلش را برایتان تشریح کرده بودم.