نگاه من،زندگی ما

این احساس من است از هزاران رویداد تلخ و شیرین که در جهان هستی ثبت می شود

نگاه من،زندگی ما

این احساس من است از هزاران رویداد تلخ و شیرین که در جهان هستی ثبت می شود

من خودم با حسن بن علی (ع) حساب می کنم

ظهر تاسوعا هفت یا هشت سال پیش بود که موتور یکی از آشنایان را گرفتم تا غذای نذری هیات را به دست کسی برسانم. خیلی سریع به راه افتادم تا بتوانم زودتر هم برگردم.غذا را که به خانواده مورد نظرم رساندم,در راه بازگشت تصمیم گرفتم به تلافی لطف آن دوست که موتورسیکلتش را در اختیارم گذاشته بود,باک بنزین موتور را پر کنم اما غافل از این که با لباس کار هستم و پیراهن هیات را بر تن دارم. یعنی این که یک ریال پول همراهم نبود. وارد جایگاه بنزین شدم و با خیال راحت باک موتور را پر کردم. وقتی دست در جیبم کردم تازه متوجه ماجرا شدم. در حال توضیح قضیه به مامور پمپ بودم که صاحب یکی از خودرو های داخل جایگاه جلو آمد و گفت: پول این آقا را هم حساب کن. تا آمدم حرفی بزنم و در باره خودم و علت این که پولی همراهم نیست توضیحی بدهم, اشاره ای به نام "هیات حسن بن علی (ع)" که روی پیراهنم چاپ شده بود کرد و ادامه داد: من با او حساب می کنم.تازه آنجا بود که متوجه نشان سبز رنگ هیات روی پیراهنم شدم.تنها راهی که به ذهنم می رسید این بود که نشانی هیات را به او بدهم و از وی دعوت کنم تا به آن مجلس بیاید. این کار را کردم ,اما نمی دانم که او آمد یا نیامد. به هر حال عکس العمل سریع و به موقع این راننده تاکسی برایم جالب بود.شاید در ظاهر پول اندکی برای بنزین من پرداخت اما خاطره اش همچنان در ذهنم باقی مانده است.یقین دارم حسن بن علی (ع) که صاحب هیات و مجلس ماست, در موقع مناسب با او حساب خواهد کرد.هنوز خیلی مانده تا من وامثال من کریم اهل بیت (ع) را بشناسیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد