نگاه من،زندگی ما

این احساس من است از هزاران رویداد تلخ و شیرین که در جهان هستی ثبت می شود

نگاه من،زندگی ما

این احساس من است از هزاران رویداد تلخ و شیرین که در جهان هستی ثبت می شود

افتتاح دو حساب در بانک خصوصی به خاطر احترام به مشتری

اواخر سال گذشته پاکتی به دستم رسید که به فرزند اول من تعلق داشت. یک لوح سپاس نیز همراهش بود. داخل پاکت دو عدد کارت مربوط به یکی از بانک های خصوصی کشوربود.کارت اول یک بار مصرف بود و دومی قابلیت شارژ داشت. در واقع با دریافت مبلغ موجودی داخل کارت نخست،دیگر آن کارت ارزش و اعتباری نداشت. در برخی سازمان ها و نهادها این رسم وجود دارد که به فرزندان ممتاز کارکنان خود هدایایی اهدا می کنند. این هدیه نیز از همین بابت بود. مبلغ مورد نظر کارت اول را ازدستگاه عابر بانک دریافت کردم و صبح روز بعد همراه با شناسنامه های خودم و فرزندانم به بانک مورد نظر رفتم.متاسفانه فراموش کردم از شناسنامه خودم و پسر اولم که جایزه به او تعلق داشت کپی تهیه کنم. از سیستم تعبیه شده در داخل بانک نوبت گرفتم و در کوتاه ترین زمان به باجه مراجعه کردم. کارت ها را به خانمی که در طرف مقابل قرارداشت نشان دادم و گفتم: من پول کارت اول را دریافت کرده ام. حالا آمده ام برای فرزندم حساب باز کنم و در واقع کارت دوم را هم فعال کنم. او فرمی در اختیارم گذاشت تا آن را پر کنم. بعد مدارک را از من گرفت. وقتی تقاضای کپی شناسنامه ها را کرد،به ایشان پاسخ دادم که متاسفانه فراموش کرده ام. انتظار داشتم مدارک را به من برگرداند و بگوید: لطفا" با مدارک کامل تشریف بیاورید.اما چنین جوابی نداد. بلکه گفت : شناسنامه ها را لطف کنید تا من خودم همین جا کپی بگیرم. او رفت و دو دقیقه دیگر با کپی شناسنامه ها برگشت. همین حرکت و رفتار ساده ی او باعث شد که بلافاصله تصمیم بگیرم تا برای فرزند دوم خودم هم یک حساب باز کنم. در نتیجه ماجرای کپی گرفتن دوباره تکرار شد. این بار چون به اندازه مورد نظرم پول نقد همراه نداشتم، با راهنمایی و همکاری آن خانم محترم از حساب دیگرم به حساب فرزندم ، پول واریز کردم.

      همین چند روز پیش دوباره ماجرای تشویق فرزندان ممتاز تکرار شد.این بار برای هر دو فرزندم مثل سال قبل هدیه ای رسید. حالا دیگر دومی هم مدرسه ای شده بود.این بار همان هدایا و به همان مبلغ سال پیش از سوی بانک دیگری تامین شده بود. اما یک تفاوت وجود داشت. این بار بانک مورد نظر دولتی بود و در داخل پاکت نیز تنها یک کارت گذاشته بودند. با بانک مورد نظر که تماس گرفتم، کسی از آن طرف خط جواب داد: این کارت یک بار مصرف است و قابلیت شارژ مجدد ندارد.من نیز مبلغ آن را دریافت کردم و پول ها را به همان حساب های فرزندانم در آن بانک خصوصی واریز نمودم. فرزندانم تمامی پول های عیدی و هفتگی خودشان را به این حساب واریز می کنند.

      افتتاح این دو حساب و تداوم آن ها در سیستم بانکی تنها محصول همان برخورد کارمند همان بانک خصوصی با مشتریان خود شان است. شاید این احترام و برخورد در بانک های دولتی هم دیده شود، اما حداقل شرط آن، آشنایی مشتری با تحویلداریا دیگر کارکنان آن بانک ها است. من به آن بانک رفته بودم تا فقط یک حساب در حد همان مبلغ جایزه باز کنم و بس. اما نتیجه احترام به مشتری زمینه ساز افتتاح حساب دیگری شد.  

نظرات 1 + ارسال نظر
رسپینا پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 20:38 http://kabookmylive.com

سلام
وقت بخیر
من کارمند یک بانک خصوصی هستم
البته نمی دانم شما در کدام بانک افتتاح حساب کرده اید ؟
اما میدانم بانک ما کارت جایزه ندارد.
و خوب میدانم از روز اول استخدام مسئله احترام به مشتری به ما گوش زد میشد .
من وهمکارانم امیداواریم تمام تلاش خود را در این راستا انجام داده باشیم . تا دیگران نیز همانند شما راضی باشند .
البته موضوع وبلاگ که ادرسش را اون بالا نوشتم اصلا ربطی به شغلم نداره .
بهر حال خوشحال میشم به عنوان یه کارمند بانک از نظرات شما به عنوان یه مشتری با خبر بشم
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد