-
از طرف من در مجلس ختم این کارگر شرکت کنید
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 08:21
طرف مدیر , معاون یا صاحب پست و مقام باشد همه اورا تحویل می گیرند. اما اگر یک کارگر ساده باشد کمتر کسی برایش تره خرد می کند. فروردین چند سال پیش بود که اوستا اسماعیل بنا یا به قول همکارانش "اوس اسمال" دار فانی را وداع گفت و برای همیشه روی در نقاب خاک کشید. آقا مهدی مدیر روابط عمومی که خودش در ماموریت بود در یک تماس...
-
با یکصد مدال قهرمانی همچنان مدیون خانواده ام هستم
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 10:30
چندی پیش برای تدوین و نگارش کتابی از سلسله کتاب های "آرمان المپیک و پارالمپیک" با مختار نورافشان قهرمان پرتاب دیسک و وزنه معلولان جهان تماس گرفتم .بعد از گرفتن اطلاعات اولیه با هم کمی گپ زدیم. به او گفتم : مختار نورافشان بیش از یکصد مدال با ارزش روی سینه باصلابت خود دارد. گفت:بلندترین ساختمان های دنیا که چشم ها را...
-
یک سال تلاوت سوره نبأ و توفیق زیارت خانه خدا
جمعه 10 اسفندماه سال 1386 09:20
درست ودقیق خاطرم نیس ت که چه کسی،کجا و چه موقع به من گفت و یا شنیدم که اگر یک سال متوالی بدون وقفه بتوان سوره نبأ را هر روز تلاوت کرد، پروردگار بزرگ و مهربان توفیق زیارت خانه خودش را نصیب انسان می کند.از زمانی که این نکته را دانستم بارها تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهم،اما هر بار به دلایلی نمیتوانستم این سوره را...
-
یا برای همه گل بیاورید یا به فرودگاه نیایید
پنجشنبه 9 اسفندماه سال 1386 19:33
اوایل تابستان 1373 بود که بازهم منتظر شنیدن خبرهایی خوش از آن سوی مرزهای کشورمان بودیم.بچه های المپیاد ریاضی که به کشور هنگ کنگ سفرکرده بودند،دوباره برای ایران موجب افتخار و سربلندی شدند.یک روز مانده به بازگشت دانش آموزان تیم المپیاد ریاضی ،بر حسب اتفاق منزل یکی از آنها را پیدا کردم.فرصت خوبی بود تا پیش از آمدن دانش...
-
پدرحسین پسر حسین،عجب لذتی دارد نام شیرین حسین
سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386 08:48
چشمم که به گنبد منور سیدالشهدا (ع) افتاد در حالی که دست کوچک امیر حسین را در دستم داشتم خطاب به آن حضرت عرض کردم:" من گواه عشق پدرم به شما هستم . خاطرم هست روزی کسی از پدرم پرسیده بود .اسم پسر اول شما محمد حسین ونام پسر دوم تان محمد حسن است. درحالی که امام حسن (ع) بزرگتر از امام حسین(ع) بودند. اگر قرار بود شما بر اساس...
-
لطفا سه هفته غذا نخورید
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 12:02
با خشم و عصبانیت قدم به درون اتاقی گذاشت که من هم آنجا نشسته بودم.از وضعیت غذا و ناهار اداره اش گله مند بود.یکی دیگر از افراد داخل اتاق رامخاطب قرار داد و گفت : کیفیت غذا آن قدر بد است که من امروز ناچار شدم غذای خودم را جلوی گربه بگذارم. یک گربه دور و بر محل کارمان می چرخد که من ترجیح دادم این غذا را جلویش بگذارم و...
-
اتاق من در اختیارشماست چون خبرنگارهستید!
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 08:38
دو سه سال پیش بود که برای پوشش خبری وعکس یکی از جشنواره های قصه گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان راهی زاهدان شدم. اولین بار بود که مدیر کانون پرورش این استان را از نزدیک می دیدم و با او آشنا می شدم. در همان بدو ورود از او خواستم تا امکانات استفاده از اینترنت را برای ارسال خبر و عکس در اختیارم بگذارد. او که خود...
-
آن شب مهمان گل نرگس بودیم
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 14:03
دفتر انتشارات کمک آموزشی در دوران مدیریت سید محسن گلدانساز بنا داشت یک ویژه نامه در مورد امام زمان (عج) برای مخاطب جوان منتشر کند. من هم افتخار داشتم که با این مجموعه همکاری کنم. یکی از کارهایی که قرار بود انجام بدهم , تهیه گزارشی از مسجد جمکران بود. صبح یک روز سه شنبه همراه با عکاس دفتر مرحوم مهدی محسنی آهویی راهی قم...
-
مسابقات اینترنتی نیازمند نگاه تازه است
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1386 14:01
برگزاری مسابقه بهانه خوبی برای آموزش های غیر مستقیم است. پاییز سال 84 بود که به سازمان آتش نشانی تهران پیشنهاد برگزاری یک مسابقه اینترنتی را دادیم. هدف مشترک ما آشنایی بچه ها و خانواده های آنان با نکات ایمنی بود. روابط عمومی سازمان آتش نشانی از این پیشنهاد استقبال کرد و مسابقه برگزار شد. سازمان آتش نشانی تهران به...
-
پاداش یا برای همه یا من هم نمی گیرم
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 12:58
وقتی مجموعه تحت مدیریتش برای چند سال پیاپی موفق به کسب رتبه کشوری شد , نامه ای به بالاترین مقام دستگاه نوشت و ضمن اعلام این خبر , لوح تقدیر و هدایای اهدایی را تقدیم وی کرد. چندی بعد آن مقام ارشد , نامه تقدیری برایش فرستاد تا از او تشکر کند. این مدیر محترم با آن مقام ارشد و مافوق تماس گرفت و گفت: این موفقیت ها مرهون...
-
رفت و برگشت نامه اداری /سه روز خارج کشور،87 روز داخل ایران!
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 08:17
محور و موضوع جلسه این بود که چکار کنیم تا سرعت پاسخگویی به مردم افزایش پیدا کند و مخاطبان کمتر نیاز به مراجعه حضوری داشته باشند. جلسه در یکی از وزارتخانه ها تشکیل شده بود و من هم دعوت شده بودم.بحث بر سر ارائه یک شماره تلفن چهار رقمی به مردم بود تا از این طریق مخاطبان آن وزارتخانه بتوانند در حداقل زمان بیشترین نتیجه را...
-
چند جرعه آب , این خانم بی حجاب خارجی و آن برادران هموطن
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 08:16
پیش از ظهربود .بعد از یک هفته حضور در سوریه ,راهی فرودگاه دمشق شدیم. نزدیک پنج یا شش ساعت و یا شاید کمی بیشتر در فرودگاه معطل مانده بودیم تا کارها هماهنگ شود و ما بتوانیم به ایران برگردیم. این سفر جایزه جشنواره مطبوعاتی من بود. سال 77 من در جشنواره مطبوعات در رشته تیتر رتبه دوم کشور را کسب کرده بودم. جایزه نفر اول سفر...
-
مجلس سالگرد با برکت
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 10:57
همه ما خواهیم رفت،یکی زودتر و یکی دیرتر.وقتی که رفتیم اگر میسر باشد یک مجلس ختم و اگر خیلی تداوم پیدا کند در اولین سالگرد مجالس یادبود خاتمه می یابد.از اولین مجلس تا آخرین برنامه تعداد افرادی که حضور پیدا می کنند به تدریج کم می شود.البته این یک چیز غریبی نیست. زیرا خودمان هم معمولا برای تمام مجالس و مراسم های دیگران...
-
من وکیل مدافع مرده ها هستم
شنبه 27 بهمنماه سال 1386 13:20
هرهفته یک مصاحبه در صفحه دیدار هفته نامه روز هفتم داشتم. قرار بود با دکتر اردشیر شیخ آزادی رییس تالار تشریح پزشکی قانونی آن وقت هم گفتگو داشته باشم. ساعت 8 صبح به پزشکی قانونی در خیابان بهشت رفتم. هنوز دکتر نیامده بود. من در تالار قدم می زدم. ساعت 8:15 دکتر رسید و با هم وارد تالار شدیم. دکتر لباس مخصوص را تن کرد و من...
-
روشی ویژه برای سوار شدن به اتوبوس BRT
چهارشنبه 24 بهمنماه سال 1386 13:47
چند روز پیش از نصب ایستگاه های مسقف خطوط BRT,از خیابان وصال وارد ایستگاه شدم تا با اتوبوس به طرف میدان امام حسین(ع) بروم. ناگهان در مسیر مقابل,صدای داد و فریاد خانمی توجه مرا جلب کرد. آن خانم راننده اتوبوس مورد نظرش را خطاب قرار داد و گفت: من که داخل ایستگاه ایستادم. شما هم که جا دارید,پس چرا در را باز نمی کنید سوار...
-
من چیزی نمیخواهم ، مدرسه ام را بازسازی کنید
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 10:48
پس از اعلام اسامی برگزیدگان آزمون سراسری سال 1372 ، هنگام تنظیم خبرها برای درج در مجله ، مطلب جالبی به دستم رسید. خبری که نشان از پشتکار و عزمی استوار برای غلبه بر مشکلات در آن نهفته بود. خبری که حکایت از دوراندیشی یک دانش آموز ارزشمند این سرزمین می کرد. خبر این بود : "یک دانش آموز 17 ساله اهل زواره اصفهان رتبه اول...
-
گرد کردن کار منفی آن هم رو به بالا!
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 08:40
باعصبانیت و ناراحتی گوشی تلفن را برداشت و به کارگزینی محل کارش زنگ زد.در اداره آنان مرسوم بود اگر میزان غیبت و دیرکرد ورود پرسنل -البته به غیر از مدیران و معاونان - 10 ساعت یا بیشتر باشد به آنان اخطار بدهند که این اخطار در صورت تکرار جریمه های بیشتری را هم به دنبال داشت. البته این اخطار کتبی بجز آن مبلغی بود که در فیش...
-
آقا میشه منو ببری اون طرف خیابون ؟
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 16:06
این پا و آن پا کردنش از همان دور توجه مرا به خود جلب کرد. از کیف و کتابی که در دست داشت معلوم بود بچه مدرسه ای است.حدود 8 یا 9 سال بیشتر نداشت. مرتب این طرف و آن طرف خیابان را نگاه می کرد. ترافیک خیابان معمولی بود. وقتی کنارش رسیدم,از پسرک پرسیدم: دنبال کسی هستی؟ چیزی تو را نگران کرده؟ با آن چهره کودکانه اش تبسمی کرد...
-
ما تعطیلیم به شرط آن که عزا باشد!
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 16:01
من و شما هم به سینما می رویم اما هر وقت دوست داشته باشیم.در حالی که او و همکارانش بنا به اقتضای حرفه ای که دارند،دائم در سینما هستند. تا اینجای قضیه خیلی مهم نیست. حالا تعطیلات که از راه می رسد فرق میان ما و آنان مشخص می شود. جمعه ها، ایام تعطیلات نوروز و برخی مناسبت های شاد مثل اعیاد مذهبی و ولادت ها که بقیه مردم در...